نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

قــافیــــه به قــافــــیه باخــــــــــــــــــــــــتم
بــــرگ به بــــرگ
واژه بــــــــه واژه
و اینک تنها داشته من حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما آوار می شود
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه *شاعرم* و نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره اما...
بد باختم ، بد...
من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر *شعر* نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
" من به زیادی عشق باختم "

ملت حشری

نفرین شده


ﺑﺮﻫﻨﮕنےﻭ ﻓﺤﺸﺎ : Like ــــــ ﻧﺠﺎﺑٺﻭ ﺧﺎﻧﻮﻣـے : Block
ﻫﺮﺯﮔــے ﻭ ﻫﺮﺯ ﭘﺮے : Like ـــــــ ﺗڪ ﭘﺮے ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭے :Block

ﻫﻮﺱ ﻭ ﺧﻮﺩﻓﺮﻭﺷـے : Like ـــــ ﻋﺎﺷﻘــــے ﻭ ﭘﺎڪے : Block

ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺭﯾﺎ : Like ــــــــــ ﺻﺪﺍﻗٺﻭ ﭘﺎڪے : Block

ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﺮﺩﺍڹ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﺯﻧﺎڹ ﻓﺎﺣﺸہ ﺍﻧﺪ ...
ﻭ ﺯﻧﺎڹ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﻣﺮﺩﺍڹ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺮﺩ ...
ﺁﻫﺎﺍے ﻣﺮﺩ : ﻭﻗﺘـے ﺗﻮ ﻻﯾڪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻓﺎﺣﺸہ ﻫﺎﯼ ﺯﻣﺎڹ ﻣﯿﺰﻧـے ﻭ
ﺗﻮ " ﺑﺎﻧﻮ " ﻭﻗﺘـے ﺧﻮﺩٺ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻻﯾڪ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷـۍ ...
ﺩﯾﮕﺮ ﻧـہ" ﻣﺮﺩے " ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻧـہ " ﺑﺎﻧﻮے ﭘﺎﮐـۍ " ...
ﭘﺲ " ﻣﺮﺩ " ﺑﺎﺵ ﻭ " ﺑﺎﻧﻮ " ﺑﻤﺎڹ ...
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻧﯿﺎ " ﭘﺎڪ " ﺑﻤﺎﻧﺪ


  • Mohammad sh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی