قــافیــــه به قــافــــیه باخــــــــــــــــــــــــتم
 بــــرگ به بــــرگ
 واژه بــــــــه واژه
  و اینک تنها داشته من حس تلخ نداشته هایی است
 که شعر نمی شود ، اما آوار می شود 
 چقدر خوب است که دلتنگم
 چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از  دست بدهم
 چقدر خوب است که بغض دارم
 من نه *شاعرم* و نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره اما...
 بد باختم ، بد...
 من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
 زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر *شعر* نیست
 دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
 هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
  " من به زیادی عشق باختم  "