نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

قــافیــــه به قــافــــیه باخــــــــــــــــــــــــتم
بــــرگ به بــــرگ
واژه بــــــــه واژه
و اینک تنها داشته من حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما آوار می شود
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه *شاعرم* و نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره اما...
بد باختم ، بد...
من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر *شعر* نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
" من به زیادی عشق باختم "

پای روضه ی خودت گریه نکن...

نفرین شده

پای روضه ی خودت گریه نکن...وقتی گریه ننگِ مردونگیه

دوره ای که عاقلاش زنجیری ان...سوته دل شدن یه دیوونگیه

این روزا دوره ی غیرت کُشیه...کی می دونه قیصر این روزا کجاست

بکُشی و نکُشی،می کُشنت...اینجا بازارچه ی آب مَنگُلیاست

  • Mohammad sh

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی