نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

قــافیــــه به قــافــــیه باخــــــــــــــــــــــــتم
بــــرگ به بــــرگ
واژه بــــــــه واژه
و اینک تنها داشته من حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما آوار می شود
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه *شاعرم* و نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره اما...
بد باختم ، بد...
من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر *شعر* نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
" من به زیادی عشق باختم "

بــــیخیال رفـــــیق

نفرین شده


حال ما با دودو الکل جانمی آیدرفیق...

زندگی کردن به عاشق ها نمی آید رفیق...

روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است...

طفل حسرت نوش مادنیا نمی آید رفیق...

دست هایت راخودت "ها" کن اگر یخ کرده اند...

از لب معشوقه هامان "ها" نمی آید رفیق...

هضم دلتنگی برای موج آسان نیست...

آب دریا بی سبب بالا نمی آید رفیق...

یا شبیه این جماعت باش یاتنها بمان...

هیچکس سمت دل زیبا نمی آید رفیق...


  • Mohammad sh

نظرات  (۱)

عکسه بهترتراز متنه:)))))
پاسخ:
آخه کسی سوال نمیپرسه که من جواب بدم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی