نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

نفرین شده از عشق

نفرین شده

قــافیــــه به قــافــــیه باخــــــــــــــــــــــــتم
بــــرگ به بــــرگ
واژه بــــــــه واژه
و اینک تنها داشته من حس تلخ نداشته هایی است
که شعر نمی شود ، اما آوار می شود
چقدر خوب است که دلتنگم
چقدر خوب است که چیزی ندارم تا از دست بدهم
چقدر خوب است که بغض دارم
من نه *شاعرم* و نه هوس دارم به شروع دردهای دوباره اما...
بد باختم ، بد...
من به حس جنونی باختم که باورم بود ...
زیر هم نوشتن این واژه ها دلیل بر *شعر* نیست
دلیلش واژه هایی است که به هم ربط ندارند ، اما
هر کدام از یک درد حرف میزنند ...
" من به زیادی عشق باختم "

نفس بـــــکش حاجے

نفرین شده

نفس بـــــکش حاجے



یه شیمیایی جنگ یه نوساتالوژی دور
یه خسته از همه یه دنیای بی غرور
نفست سنگین شده هنوز مونده کم نیار
با چشم بسته میکنه خاطراتو مرور
غلمم میخوا مذاکراتو با جنگ شروع کنه
نفس بکش حاجی تازه جنگ شروع شده
نفس بکش حاجی کلاغا خیلی وقته رفتن
بالا سرتو نگاه کن هنوز لاشخوراشون هستن
نه دهلیز وسطه نه دهلاویه حاجی
دلا سنگ شده تنگه ی هرمزا رو بستن
راستی ماهواره هم داریم دیدی چه خبره اوضاع
فیلمای ترکیه ای شده وصف حال منو شما
دیگه گلی نمیبینی چه برسه پروانه
مردم اسطورشون جای کوروش خرم سلطانه
راستی اعتقادا چی شد بزن یه کانال دیگه
یکی اونور آب از حال منو شما میگه
ببین فرهنگمون خط مقدمم رد کرد
نفس بکش حاجی پوتینا اینجا پره ریگه
کپسول اکسیژنو بزن اینجا سرب داره هواش
خبر اختلاسا میاد با بازتاب یواش
نفست حقه حاجی درداتو میدونم به مولا
شبای عملیات کجا اینجا مشکوکه شباش
حال و هوای اینروزا بوی شلمچه نمیده

حال و هوای این روزا بوی نامردی میده

کبری دافی شده حاجی فکر تصمیم نباش!

بقیــــــه در ادامــــه مطلب

راستی حاجی عراقیا با ما برادر شدن
یه سری میرن اونجا امنیتو فراهم کنن
با کیا جنگیدیم جنگ برادر کشی بود
فکرکنم زیادری درگیر سیاست شدم
اصن به من چه حاجی میگن کارم حرومیه
حاجی به من میگی حلال و حروممون چیه
وقتی همه چی سیاهه میشه خوبیو کجا دید
حاجی رفتی بیرون تا حالا موندی تو ترافیک
از اون ترافیکا که همتم صداش در اومده
جای گل لاله تو باغچه ها گراس در اومده
هرکی درگیر یه چیزه ماها از کجا در اومدیم
نقلا رو زمین پاشیدنا پشت بوم رو جارو زدیم
حاجی ببخشیدا چاییمون تلخه دم نمیشه
حاجی ببین خرابه ها دیگه ارگ بم نمیشه
شبای عملیات ناله ها از سر هوسه
افکار مریضشون درمون این درد من نمیشه
به باکریمون بگو دیگه باکره نداریم
واسه مرده ها هم حوصله ی فاتحه نداریم
اینجا هرکی برنده شه فحش ناموس میخوره
حاجی تا آخر زمون دیگه فاصله نداریم
نفس بکش حاجی که ازون روزامون جدایی
رفیقت پول تو جیبته ما از کدوم خداییم
همه سردرگمیم وقتی مردونگی مرده
نفس بکش حاجی تا شاید بدونیم کجاییم
همون عراقیا با ما الان برادر شدن
نفس بکش حاجی پوتینا اینجا پُره ریگه

  • Mohammad sh

نظرات  (۵)

سلام
بهتره بگیم حال و هوای این روزا بوی نامردی میده
نفست بوی مردی میده حاجی با این هوا جور نیست...
  • مهدی شریفی
  • نفس بکش
    هوای شهر بد جور گرفته
    :)))))
    چقدر به این آدما مدیونیم
  • محمد محمدیان
  • باید شرمنده شون باشیم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی